دیباچه:Front

به نام او که منظور جهانست

که حکمش بر همه عالم روانست

شکرِِ الطاف و سپاس کردگاری را سزاست که به یمن کرَمش “دیوانِ کهنه ی نو” با همه کاستی اش چاپ شود و به دست تو رسد.

هدف از طبع چنین دیوانی صرفاٌ این بود که تاکید کنم همچنان عاشقِ دلسوخته ی سبکِ عراقی کم نیست و در این بلبشوی هجمه ی شعر، مرغِ دلباخته ی نظمِ کهن بی غم نیست.

متن این دیباچه نقل قولیست ز بحثی که شبی با دوتن از رفقا پیش آمد که در آن صحبت از نظم شد و شعرِ سفید و نو و طرزِکهن و شیوه ی شیوایی و اوزان و عروض که یکی از رفقا گفت: “سعدی و حافظ چندین قرن است همه ی ظرفیتِ ممکنه ی اوجِ بیان را در شعر تا به سر حدِ کمالِ بشری طی کردند و پس از آن دو، غزل همواره زیر چترو کنف سیطره ی ایشان ماند تا به حدی که هنوز هیچکس رتبه و یارای هماوردی با ساحتِ شوکتِ طرزِ غزلِ ایشان را نتوانست که احراز کند و چنین گشت که شعر در خَمِ چنبره ی ضعف گرفتار آمد و چنین شد که سرانجام مدرنیته به میدان آمد تا به داد ادبیات رسد. از دمِ همتِ طرزِ ادبِ نیماییست که در این چند دهه، شعرِ نو جمله فراگیر شدست، که گراینگونه نمی بود کُمیت ادبیان کهن می لنگید وینکه بی سیطره ی شعر نو و سبک سفید روسیاهی همه بر شعر کلاسیک و عراقی می ماند. ریشه ی سبک کهن پوسیدست، شکر و صد شکر که این “نو” گُلِ بستانِ ادب بالید و بر سر گور کهنسال غزل روییدست.!

دوستی دیگر از این گفته برآشفته و در پاسخ گفت: . . .

 

من این گفتگو نقل کردم که تو بشنوی. میادا که نقل بیان را غرض بشنوی. ندانم از آن دو رفیقٍ شفیق، کدامینشان راست گفت و دقیق

ندانم از آن دو، که را داد بود؟

تو خود فهم کن رمزِگفت و شنود

ولی دانم این را که هر گُل که رُست نشانیست از قدرتِ حق درست.

برای خرید دیوان اینجا را کلیک نمائید